پژوهش حول چاقی و افزوده وزن
«چاقی یک بیماری هست.» این حرف را بارها از بیان مالکنظران گوش دادهایم اما آنچه که اکثراً بر آن پافشاری میگردد جنبههای جسمی این بیماری هست.
به اعلام آلامتو به قول کاتالوگ سیب سبز؛ هر تعدادی چاقی از لحاظ تحویل دادنی عرصهساز خیلی از بیماریهای ناتوانکننده غیرواگیر بوده و میتواند لطمههای جبرانناپذیری بر سلامت شخص، اقتصاد خانواده و در ضمن پویایی جامعه وارد کند، لکن در کنار مجموع ناگواریهای جسمی آن، این بیماری به شدت سلامت روان مبتلایان خویش را تحت کارایی قرار میدهد. نامناسب نیست از این منظر نیز نگاهی تحلیلی به اشخاص چاق و مشکل ها آنان داشته باشیم.
چندی پیش حرف تکاندهندهای از یکی از بیمارانم شنیدم، او میگفت: «ای کاش کور بودم اما چاق نبودم!» زمانی دلیل را از او پرسیدم، در جواب گفت: «مجموع سعی میکنند دست شخص نابینا را بگیرند و به او هم یاری کنند لکن کسی سخت من را فهم نمیکند و مجموع میگویند چشمت کور! نخور تا چاق نشی!» لکن پرسش کلیدی و قابل تامل اینجاست که آیا شخص مبتلا به چاقی یک گناهکار همهعیار هست یا بیماریهست محتاج فهم، اعتبار و هم یاری؟
از استرس تا چاقی
خیلی از مشکل ها خلقی مانند اضطراب و افسردگی میتوانند پرخوریهای عصبی را در پی داشته باشند؛ این دستور باعث چاقی و افزوده وزن میگردد و شخص مبتلا به دلیل ظاهر بد دغدغه ذهنی جدیدی پیدا میکند که خویش موجب تشدید اضطراب یا افسردگی نخستین میگردد و همین مبحث پرخوری عصبی وی را تشدید نموده و منتهی به بیشتر شدن چاقی وی میگردد و به این ترتیب شخص را وارد یک چرخه معیوب افزوده وزن میکند.
چاقی، جرم نیست!
اگر چه عقیده اطرافیان شخص چاق نیز در این مسئله دخیل هست؛ خیلی از اشخاص جامعه، شخص چاق را فردی بیاراده و سستمورد قلمداد میکنند که کنترل درست بودن بر رفتار تغذیهای خویش نداشته و با پرخوری موجب چاقی و افزوده وزن خویش شده و همیشه او را متهم ردیف نخست بروز چاقی آگاهی، مورد سرزنش قرار میدهند، غافل از اینکه چنین رویکردی باعث تشدید سخت وی میگردد.
به این ترتیب که شخص چاق نظیر به دست دیگران مجرم فرض میگردد، دچار کمبود اعتمادبهنفس شده و ارتباطات اجتماعی خویش را محدود میسازد، این گوشهگیری در ضمن میتواند به پرهیز از مراجعه درمانی منتهی گردد و از طرف بقیه عزم و اراده او را برای غلبه بر چاقی متزلزل میکند و بدین ترتیب چرخه معیوب بیشتر شدن روز بهروز وزن را برای او به ارمغان میآورد.
ظاهر غیرمعمول، سایز نامتعارف، فقدان چالاکی و بعضی از تواناییهای جسمی، بیماریهای ثانویه در ردپا چاقی و… مجموع و مجموع عواملی می باشند که منتهی به تشدید این حالت در مبتلایان به چاقی میگردد.
غفلت از این جنبههای روانی و رفتاری همان حلقه گمشده درمان چاقی هست. شخص چاق تا وقتی که اطمینان به نفس کافی نداشته باشد نمیتواند چشمانداز روشنی برای درمان خویش داشته باشد. برای دست یابی به این دستور شاخص مولفههای بیشتر بیرونی و درونی مورد احتیاج هست که در باقی مطلب به آنان میپردازیم.
چاقی را خوب تر بشناسیم
یکی از شاخصترین این مولفهها، تلقی درست نزدیکان شخص چاق از مقوله چاقی هست. هر تعدادی عدم رعایت در تغذیه درست از دست اندرکاران اساسی بروز چاقی هست لکن به هر اکنون چاقی یک بیماری به حساب آمده و محتاج درمان هست.
سرزنش، خردهگیری و نگاهی مشابه نگاه دادستان به متهم، حاصلای جز بحران ذهنی و وخیمتر شدن حالت روانی شخص چاق در پی نخواهد داشت. اشخاص می بایست بپذیرند که شخص چاق، بیماری هست که می بایست با تحول شیوه زندگی درمان گردد و در این طریق محتاج همراهی اطرافیان هست.
وسوسه نکردن، تشویق کردن، اجتناب از سرزنش، رعایت خورد و خوراک در حضور او، ضرورت دادن به اقدامات درمانی همگی رفتارهایی هست که میتواند به درمان شخص چاق هم یاری کند.
تجربه ثابت نموده همراهی در برنامه رژیم غذایی عاملی خیلی اثربخش در موفقیت اشخاص بوده هست؛ به این معادل که شخص کسی دیگر از اشخاص خانواده به کنار شخص چاق در برنامه درمانی وی مشارکت داشته و کنار با وی به پزشک مراجعه نموده و برنامه غذایی بگیرند؛ در مجموع تلقی موافق و رویکرد دوستانه یکی از دست اندرکاران مهمی هست که به شخص هم یاری میکند. پس به خانوادهها توصیه میگردد اکیدا از ملامت همسر، فرزند یا خواهر و برادر چاق خویش پرهیز نموده و در صورتی که امکان دارد خودشان هم کنار با وی رژیم بگیرند.
خویش را باور نمایید
آخرین مولفه شاخص در این بین، عقیده خویش شخص بیمار هست. او می بایست باور داشته باشد که ابتلا به بیماری چاقی ناشی از نقصان در شخصیت وی نیست و برعکس عمل برای درمان نشانگر فهم بالای او از سلامت و موارد مهم ترای از پهنا تفکر متعالی اوست.
به عبارت بقیه اینکه او بیماری خویش و اهمیت درمان را تشخیص داده و حال با ترک طریقهای اشتباه گذشته و با اصلاح شیوه زندگی درصدد جبران برآمده، بیانگر روشنفکری و کلاس اجتماعی برجسته او در مقایسه با دیگر کسانی هست که به سلامت و زیبایی خویش اهمیتی نمیدهند و آن را به امان خدا رها نمودهاند.
حاصل اینکه چاقی ایرادی هست که علاوه بر عوارض جسمی جبرانناپذیر میتواند تبعات روحی و روانی هم برای اشخاص مبتلا در پی داشته باشد. رعایت کرامت اشخاص چاق از سمت اطرافیان، گروه درمانگر و خویش آنان از جنبههای متفاوت اعتبار، نگرش و روش درمان جزء لاینفک و مهم در پیروزی اقدامات درمانی برای اشخاص چاق به حساب میآید.
می بایست پافشاری کرد که شخص چاق گناهکار نیست بلکه انسانی محترم هست که رعایت حرمت و کرامت او همچون دیگر آحاد جامعه واجب بوده و میتواند در نیل به منظور یاریگر وی باشد.
نگرش درست اطرافیان و خویش بیمار و گزینش درست طریق درمانی، یگانه طریق دست یابی به منظور برای این عزیزان هست. به نقل از سهراب: «چشمها را می بایست شست، جور بقیه می بایست دید.»
رژیمدرمانی می بایست علمی باشد
مولفه دوم پزشک و گروه درمانگر هست. شوربختانه چنین باوری تا حالا در بین همه پزشکان هم متداول نشده و خیلی از آنان شخص چاق را متهم قلمداد میکنند. پزشک با فهم موقعیت شخص بیمار و توضیحاتی که در هر نشست به وی و اطرافیانش میدهد میتواند سهم بسزایی در بازیابی اعتماد به نفس و نهایتا حاصلگیری از درمان داشته باشد.
تشریح اکثر در این مورد، یکی از مباحث اخلاق پزشکی بوده و از حوصله این گفتار خارج هست لکن میتواند به منزله موارد مهم ترای سمت گزینش درمانگر مطلوب برای مخاطبان آشناسازی گردد.
سومین مولفه که وابستگی اضافه به عامل دوم دارد، نوع برنامه درمانی هست. در حقیقت برنامه درمانی علاوه بر اینکه می بایست دارای پایه و مبنای علمی باشد، به این معنا که در کنار مهیای نیازهای بدن شخص موجبات کاهش وزن وی را فراهم سازد، می بایست عملی و قابل اجرا هم باشد.
به عبارت بقیه برنامه غذایی عرضه شده می بایست در شکل قابلیت با شرایط زندگی شخص و هم علایق او برابری داشته باشد تا شخص چاق و خانواده او، برای اجرای آن به دردسر نیفتند.
چنین برنامهای از یکسو به دست بیمار قابل اجرا بوده و نهایتا وی و فرد درمانگر را به منظور میرساند و از سمت بقیه به علت نتایج کسب شده و کم شدن وزن مشهود، اعتمادبهنفس بیمار را بالا برده و باعث قطع زنجیره سرخوردگیها و تداوم پیروزیهای وی خواهد شد.
برنامههای غیرمتعارف که فرمولهای عجیب و طریقهای غیرمعمول را پیش پای مراجعان خویش قرار میدهند، علاوه بر اینکه دارای شکل ها علمی بوده و زیانبار می باشند، به علت مشکل ها اجرایی و عوارض و نتایج نامطلوب، به شدت اعتمادبهنفس بیمار را دستخوش تزلزل نموده و مسئله او را پیچیدهتر میکنند.