کوید 19، دورانی برای کم کردن وزن نیست!
با غول پیکر شدنم، من آغاز هر تعطیلات تابستان را به منزله ی چالش میدیدم. من در طول هفته ابتدا تعطیلات خرداد یا تیر ماه مینشستم و دقیقاً بخش بخش کل مورد را در نظر میگرفتم که چطور می بایست با باز شدن مدارس در تعدادی ماه آینده با نسخه گوناگونتری از خودم به آنجا برگردم. با خودم قسم میخوردم که در این تابستان بالاخره ناخن خوردن را متوقف میکنم یا واقعاً هر روز خودم را موظف به تمرین والیبال میکنم. ضمناً دائم هدفی اصلی در عمل بود، شاخص نبود چه هدفی، که کل مورد را مغلوب خودش میکرد: لاغرتر شدن به هر قیمتی. در برخی از تابستانها این بدان معنی بود که می بایست کل کالریهای مصرفی خودم را در اپ اندازه میگرفتم، در صورتی که این برای برخی غیر از این به معنای قسم خوردن برای مصرف نکردن نان به مدت 90 روز بود. برخی اوقات این به معنی هیچی نخوردن در طول روز بود. ایده یک دوره تنظیم و کنترل شده که بتوانم روی خودم و نه مورد شخصی دیگر شبیه مدرسه و زیادتر مسئولیتهایتم تمرکر کنم دائم به من این حس را میداد که انگار من فرصتی برای ازای کردن خودم دارم. ضمناً در خیال من هیچ نسخه شخصی دیگر از دگرگونی وجود نداشت که قابل پاداش باشد مگر اینکه آن دگرگونی در بر دارنده داشتن وزن کمتر از آغاز تابستنم بود.
این ماجرا تا اوسط دهه 20 سالگی تداوم داشت لکن بعد از سالها رژیمهای سخت و وسواس کم کردن وزن، سرانجام من خودن را سالمتر و در جایگاهی متعادلتر پیدا کردم. من تمایل جدیدی در خودم در مقایسه با ورزشهای مرتبط به رهایی از استرس و فزونی قدرت بدنی را پیدا کردم که زیادتر از ورزشهای چربی سوز بود و قسم خوردم که برای دائم آن رژیمهای سخت و ناسالم را کنار بگذارم. لکن همان خواسته جامعه برای دائم لاغر بودن تا اینجای کار جایی در خیال من وجود داشت، مطمئنم که بیشتر خانمها نیز نظیر من می باشند. دقیقاً به همین خاطر می باشد که زمانی بیماری کوید 19 پدیدار شد و کل ما فهمیدیم که می بایست ماهها را در خانه و در بیرونی تماماًً کنترل شده بگذرانیم، قسمتی از من میدانست که اتفاق بعدی چه خواهد بود. مطمئن بودم که در طول شب جوکها و شوخیهای بسیاری را در تماس با «رژیم قرنطینه» در مدیاهای اجتماعی میبینم که از چپ و راست ظاهر میشوند. لکن پشت کل آن شوخی و جوکهای وزن کم کردن در قرنطینه احساسی وجود داشت که من آن را به خاطر کل آن تابستان گذرانده شده در دوان نوجوانیم نیکو میشناختم و آن شی ای نبود جز ترس. زمانی که سالیان بسیاری را اینگونه گذراندی که به خودت (و ضمناً جامعه به تو اطلاق می باشد) گفتی هیچ مورد بدتر افزوده کردن وزن نیست، ترس دو کیلو، چهار کیلو یا شش کیلو افزوده کردن وزن روی کل مورد سایه میاندازد، در ضمن یک بیماری کل گیر.
پس زمانی که حضور ابد این سری جوک و شوخیها را دیدم، افزون متعجب نشدم که میدانستم شی ای که به جست و جوی آنان میآید همان انگیزه ناگهانی می باشد که من هر سال در ابتدا تابستان تجربه میکردم. کل آن سالیان غول پیکر شدنم، هر سال تابستان به سه ماه خالی از برنامه و مسئولیت در تقویم پیش رویم نگاه میکردم و آن را به منزله ی موقعیتی فوقالعاده میدیدم که سرانجام بتوانم کنترل کل مورد را در دست بگیرم. سه ماهی پیش رویم بود که میتوانستم کنترل روزها، غذا و ورزش کردنم را در دست بگیرم. من وقت بسیاری را نیز به شکل خودآگاه و نیز ناخودآگاه با ترس از افزوده شدن وزنم و تحسین کردن لاغری گذراندم که حس کنترل جامع را در آن سه ماه به من میداد. پس در ضمن در دنیایی که به اندازه اخیراً نامطمئن و پر از استرس می باشد، از دیدن آگهی بازرگانی ابد برای اشکال رژیمها و پیغامهایی شبیه «این فرصتی فوقالعاده برای تمرکز روی کم کردن 6 کیلو از وزنتان می باشد» من را شوکه نکرد. حال زیادتر از دائم آن ترس را در اطراف خودم حس میکنم که رژیمها سخت و ناسالم به آن دامن زده می باشد. به این معنا که دقیقاً همان شی ای که به آن افزون دارد.
لکن هر چقدر نیز که از آن متنفر بودم لکن باز نیز بخشی از وجودم در میانه آشفتگی و بهم ریختگی کوید 19 فهمید که من تمایلی ناگهانی و بیاندیشه برای برگشتن به عادتهای دوران گذشته خودم دارم به این معنا که تحت کنترل گرفتن محدودیتها، شمردن کالریها و محروم کردن خودم از غذا. بخشی از این علاقه به این خاطر می باشد که به منزله ی کسی که زیادتر از یک دهه آن راهکار تفکر را داشته می باشد، آن افکار دائم به روشی همقدم و جزئی از وجود من خواهد بود. لکن بخش شخصی دیگر از آن نیز به خاطر پدیدار شدن جوکهای افزوده وزن و آگهی بازرگانی رژیمهای غذایی می باشد. از طرف غیر از این، بخشی غیر از این از آن هم به این خاطر می باشد که قوی ترین ترس بعضی از بشر فقط این می باشد که شبیه من این کل گیری را پشت سر بگذارند. چیزهایی که بشر میگویند برای کل این افکار و بعضی از اشخاص امکان دارد تحریک کننده باشد لکن زیادتر روزها من میتوانم همه ی این افکار را وارسی کنم و جلوی آنان را بگیرم. برای اعمال اینکار سالها تمرین کردم و تمرین متوقف کردن این افکار می باشد که به من اجازه داده این زمانه حس تعادل و آرامش پیدا کنم.
لکن کل تا اینجای کار به اینجا نرسیدند. کل قادر به مبارزه با کل این افکار نیستند و طرف برابر برای آنان استوارتر ظاهر میگردد و دقیقاً به همین خاطر می باشد که الگوهای رفتاری و جوکهای الهام گرفته شده از ویروس کرونا می بایست متوقف گردد. در صورتی که مجبور به حدس زدن باشم، شرط می بندم که در اکنون حاضر، در تمام دنیا، دختران 12 و 13 ساله پشت میز آشپزخانه خویش نشستند و برنامههای خویش را در قرنطینه کوید 19 و ضمناً برنامههای ورزشی خویش را به همان روشی نوشتند که من هر تابستان ناامیدانه در جستجوی کنترل در بین کل ترس نوشتم. احتمالاً آنان از فزونی وزن به خاطر الگوی رفتاری حاضر ترسیدند. احتمالاً آنان تنها به مذاکرههای مادرشان گوش دادند که مشغول حرف زدن در خصوص این بود که «چطور از این لحظه استفاده کند تا بالاخره بدن مورد تمایل خودش را داشته باشد». لیستی دراز و دراز از چیزهایی وجود دارد که دختر و کل ما حال می بایست واقعاً از آنان بترسیم. لکن فزونی وزن واقعاً شی ای نیست که بها تمرکز و ترس را داشته باشد.
زیادتر بخوانید: 17 باور اشتباه در زمینه ویروس کرونا