ماجرا و داستان صبر ایوب چیست و چند سال طول کشید؟
پیامبر خدا، ایوب به صبر و تحمل بالا شهرت داشت. داشتن صبر در همه حالات یکی از ویژگیهای برجسته ایشان بود؛ به گونه ای که در مشکلات و سختی ها هیچ وقت از خدا گلایه نکرد. در فرهنگ عمومی نیز صبر ایوب را برای ضربالمثل به کار میبرند.
اما ماجرای صبر ایوب چیست و چرا در قرآن به آن اشاره شده است؟؟ صبر ایوب چند سال طول کشید و آیا سرانجام پیامبر خدا شفا یافتند یا خیر؟؟ با ما همراه باشید تا به همه این سوالات پاسخ دهیم.
صبر ایوب چیست؟؟
داستان صبر پیامبر خوب خدا، از همین جا شروع می شود. داستانی پر از پستی و بلندی که چند قسمت دارد.
عقیده شیطان این بود که اگر ایوب شکر نعمتها را به جا میآورد برای این است که زندگی مرفهی دارد و درصورتی که نعمتها از او گرفته شود دیگر شکرگزار نخواهد بود. اینگونه بود که امتحان بزرگ برای حضرت ایوب (ع) آغاز شد.
-
گرفتن مال و منال ایوب
شیطان با بی حیایی و گستاخی تمام صدای خود به بارگاه خداوند رساند که، پروردگارا ایوب چنانچه فرمان بردار توست، به این علت است که غنی است و آرامش خاطر دارد. شیطان با خوشحالی یک روز به همراه همراهان خود آتش به همه اموال ایوب کشید و هر چه چیزش را خاکستر کرد. ایوب به قدری فقیر شد که روزی خود را هم نمیتوانست پیدا کند.
ولی شیطان فهمید که این مرد نه فقط به درگاه خداوند ناسپاسی نمیکند بلکه به مقدار شکر و بندگی خود هم اضافه می کند و یک لحظه از یاد خدا غافل نمیگردد.
-
گرفتن فرزندان ایوب
در ادمه شیطان نیرنگ جدیدی پیدا کرد و به خداوند گفت که، پروردگارا ایوب فرزندانی تنومند و قوی دارد که همه آنها زن و خانه و خانه های خوب دارند و ایوب به آنها دلگرم است و گرنه این گونه چنین بندگی بیش از اندازه نمیکرد.
شیطان هم به یاران خود فرمان داد که بدون تلف کردن وقت خانه پسران ایوب را بر سر آنها ویران کنند. همه فرزندان ایوب با خانواده خود در زیر آوارها فوت کردند.
اما بازهم ایوب نزد خدا گله ای نکرد.
-
گرفتن سلامتی ایوب
شیطان که دیگر عاجز شده بود به خداوند گفت، پروردگارا ایوب با آنکه سن بسیاری دارد ولی از سلامتی کامل برخوردار است و چنانچه بندگی تو را میکند به علت ترس او است. چون می ترسد چنانچه شکر تو را نگوید سلامتی او را می گیری.
در ادامه شیطان پلید این حضرت را گونه ای به بیماری سختی مبتلا کرد که بر اثر آن چرک و خون از بدن او سرازیر شد و همه بدنش را عفونت گرفت، به گونه ای که هیچ جای سالم در بدن نماند.
هفت سال و هفت ماه بسیار سخت بر ایوب نبی (ع) گذشت و وی هیچگاه لب به گلایه نگشود، آن حضرت چهار همسر داشت که جز یکی بقیه وی را رها کردند.
با همه این مصیبتها و سختیها آن حضرت همواره شکر خدا بجای آورد و گفت: «پروردگارا مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربانترین مهربانانی»
شفای ایوب و تحسین خداوند
پس از آنکه ایوب (علیهالسلام) از آزمون دشوار الهی سربلند بیرون آمد خداوند به او دستور داد پایش را بر زمین بکوبد تا چشمه آبی خنک بجوشد که هم برای شست و شوی تنش مفید و هم برای نوشیدن گوارا باشد: «اُرکُض بِرِجلِکَ هذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب»
مکان چشمه را در سرزمین بیت المقدس ، سه میلی شهر « نوی » حد فاصل دمشق و طبریه در نواحی جولان دانستهاند.
گفته شده:دو چشمه برای ایوب (علیهالسلام) جوشیده که از یکی آشامید و در دیگری خود را شستوشو داد.
خداوند در سوره مبارکه صاد پس از صبر و شکیبایی ایوب نبی (ع) میفرمایند:
«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»
ما ایّوب را صابر یافتیم، چه بنده خوبى که بسیار توبه و انابه دارد.
اینگونه بود که خداوند بر آن حضرت گشایش کرد و هر آنچه از او گرفته بود به ایوب نبی برگرداند حتی فرزندانش را.
از امام صادقعلیه السلام درباره «و مِثلهم مَعهم» سؤال شد که چگونه همانند آنان را نیز به ایّوب داد؟ حضرت فرمود: خداوند از فرزندان او که قبلاً به مرگ طبیعى مرده بودند نیز به همراه کسانى که هلاک شده بودند را به او برگرداند.
صبر ایوب
ضرب المثل صبر ایوب
معنی ضرب المثل صبر ایوب داشتن درباره شخصی است که در سختیها و مشقتهای فراوان زندگی بردبار است و در مقابل این سختیها توان خود را از دست نداده و منحرف از راه درست نخواهد شد.
صبر ایوب داشتن کنایه از چیست؟
به کسی می گویند که سخت ترین شرایط زندگی را تحمل می کند و جزع و فزع نمی کند.
ایوب نام پیامبری از پیامبران خداست که مشکلات زیادی برایش پیش آمده بود از فقر، مریضی و… اما در تمام مشکلاتش ذره ای به خداوند شکایت نکرد و ناله ای سر نداد. فقط دعا می کرد و از خدا کمک می خواست.
سرانجام خداوند او را از صابران درگاهش قرار داد و مشکلات او را حل کرد و دوباره ثروت و سلامتی را به او ارزانی داشت. چرا که او در تمام امتحانات سختی که خداوند از او گرفت، پیروز و موفق شد. و شیطان از اینکه حضرت ایوب گول نخورد و از رحمت خدا ناامید نگشت، بسیار سرافکنده و خوار شد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: ایوب بردبارترین مردم است. لذا در روز قیامت با وی بر سایرین دلیل آورده میشود.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: شخصی که در دنیا گرفتار شده و بر اثر آن به فتنه و گمراهی افتاده، روز قیامت میگوید: پروردگارا! مرا به شدت گرفتار و مبتلا کردی تا این که به فتنه و تباهی دچار شدم. پس حضرت ایوب را میآورند و به آن مرد گفته میشود: آیا رنج و بلای تو سختتر بود یا رنج و بلای ایوب؟ او هم به رنج و بلا در افتاد اما گرفتار فتنه و تباهی نشد.
شعر در مورد صبر ایوب
شاعران نیز در آثار خود به آن اشاره کردهاند:
قصاید امیر معزی
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام
عادت ایوب و ابراهیم صبر وحلم بود
شد به صبر وحلم پیدا نام ایشان از اَنام
حکیم سنایی
ضربت گردون دون آزادگان را خسته کرد
کو دل آزادهای کز تیغ او مجروح نیست
در عَنا تا کی توان بودن به امید بِهی
هر کسی را صابری ایوب و عمر نوح نیست
حکیم سنایی
ایوب با چندین بلا، کاندر بلا شد مبتلا
پیوسته این بودش دعا، الصبر مفتاح الفرج
عطار
گر نبودی معرفت ایوب را
این همه زحمت کجا بودی ورا
صبر ایوب یا صبر یعقوب؟؟
ایوب، پیامبری بزرگ و الهی، داشتن صبر در همه حالات را بهعنوان یکی از ویژگیهای برجسته او شناخته میشود. او یک پیامبر ثروتمند بود که دارای فرزندان و خدمتکاران بسیاری بود، اما خداوند به یکباره همه آنها را از او گرفت. با این حال، ایوب جز شکر و سپاس الهی، جملهای بر زبان نیاورد. در نهایت، پس از تحمل حدود هفت سال (برخی روایات ۱۸ سال) بیماری و فقر، خداوند دعای او را مستجاب کرد و جوانی، مال و خاندانش را به او بازگرداند.
حضرت یعقوب نیز به مدت حدود ۱۰ سال بهخاطر دوری از حضرت یوسف اشک میریخت و نابینا شد، اما در نهایت خداوند آن پدر و پسر را به هم میرساند.
صبر ایوب در قرآن | داستان حضرت ایوب در قرآن
صبر حضرت ایوب چند سال طول کشید؟
ایوب علیه السلام به درد پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به بیماری بسیار سختی دچار گردید که قدرت حرکت نداشت، هفت یا هجده سال با این وضع گذراند و همواره به شکر خدا مشغول بود.
او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط یکی از آنها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.
رنج و بیماری او هم چنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شکر، هم چنان آن روزهای پر از رنج را گذراند؛ و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشکارا، اظهار نارضایتی نکرد. زبان حالش به خدا این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا.
وارث صبر ایوب کیست؟
در حدیث لوح درباره معرفی امام مهدی(عج) آمده:«همه صبر ایوب را در او میبینند.»
زندگی نامه حضرت ایوب علیه السلام
حسادت شیطان به حضرت ایوب
همه چیز از حسادت شیطان به زندگی حضرت ایوب شروع شد. او به خدا گفت: اگر ایوب شکر نعمتهایت را به جا میآورد به این دلیل است که زندگی مرفه و وسیعی به او دادهای اما مطمئن باش که اگر نعمتهای مادی را از او بگیری هرگز شکرگزار تو نخواهد بود. این گونه بود که امتحان الهی برای حضرت ایوب شروع شد.
خدا به شیطان اجازه داد که به سراغ ایوب برود و اموال و فرزندان او را یکی پس از دیگری نابود کند. شیطان این کار را کرد اما در کمال تعجب دید که ایوب همچنان شکرگزاری میکند. شیطان از خدا اجازه خواست تا زراعت و دامداری ایوب را از بین ببرد و خدا هم به او اجازه داد. اما دید که باز هم حضرت ایوب فاصله بسیاری با یک انسان ناسپاس داشت. در نهایت شیطان از خدا اجازه گرفت تا بر بدن ایوب مسلط شود و او را بیمار کند اما بیماری هم باعث نشد که ایوب از خدا رو برگرداند.
بلا بر ایوب نازل میشود
حالا ماجرای مصیبتهای ایوب را از کتابهای تاریخی بازخوانی کنیم. در کتاب تاریخ انبیای عماد زاده آمده است:
«روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، یکی از غلامان ایوب آمد و گفت: جماعتی از اشرار، غلامان تو را کشتند و گاوها را که به آنها سپرده بودی به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود که غلام دیگری رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیمی از آسمان فرود آمد و همان دم، همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزاند، در این گفتگو بودند که غلام سومی آمد و گفت: گروهی از سواران کلدانی و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربانان را کشتند و شترانت را به یغما بردند.
در این هنگام مردی گریبان چاک زده، خاک بر سر میریخت و با شتاب نزد ایوب آمد و گفت:«ای ایوب! فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.»
حضرت ایوب همه این اخبار را شنید، ولی با کمال آرامش، صبر و تحمل کرد؛ حتی ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض کرد: «ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم و برهنه به سوی تو میآیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم.»
ایوب به بیماری بسیار سختی دچار گردید او به درد پا مبتلا شد و زخمی در ساق پایش به وجود آمد به طوری که قدرت حرکت نداشت. هفت یا هفده سال را با این وضع گذراند و همواره به شکر خدا مشغول بود. او چهار همسر داشت، سه همسرش او را رها کردند و رفتند، فقط یکی از آنها به نام «رُحْمه» وفادار باقی ماند.
رنج و بیماری او همچنان ادامه یافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولی حضرت ایوب، با صبر و مقاومت و شکر، همچنان آن روزهای پر از رنج را گذراند و اصلاً نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشکارا، اظهار نارضایتی نکرد. زبان حالش به خدا این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی / در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا»
همسر ایوب در دوران بلا
در طول مدتی که خداوند حضرت ایوب را با بلاهای مختلف آزمایش میکرد. همسر او به او وفادار ماده بود و با کار کردن در خانه مردم درآمد ناچیزی به دست میآورد و زندگی دونفریشان را میگذراند.
وسوسه همسر حضرت ایوب
شیطان که از گمراه کردن حضرت ایوب ناامید شده بود به سراغ همسر او رفت. این ماجرا در بحارالانوار اینطور آمده است:
«ابلیس از هر طریقی وارد شد نتوانست ایوب را فریب دهد، بلکه او را میدید که در سختترین بلاها، شکر و سپاس الهی به جا میآورد…؛ ابلیس به صورت مردی ناشناس نزد همسر ایوب آمد و
گفت: «حال همسرت ایوب چگونه است؟»
رحمه گفت: گرفتار بلاها و بیماری است…
ابلیس او را آنچنان به وسوسه انداخت که او بیتاب گردید. در این هنگام ابلیس بزغالهای را به رحمه داد و گفت: این بزغاله را به نام من، نه به نام خدا، ذبح کن و از گوشتش غذا فراهم کن به ایوب بده بخورد، تا شفا پیدا کند.
رحمه نزد شوهرش ایوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتاری گفت: این بزغاله را بدون ذکر نام خدا ذبح کن تا از غذای آن بخوری و شفا یابی و همه نعمتهای ازدسترفته به جای خودش برگردد.
ایوب: وای بر تو! دشمن خدا نزد تو آمده و میخواهد از این راه تو را گمراه کند و تو فریب او را خوردهای، آیا آن همه مال و ثروت و فرزند را چه کسی به ما داد؟
رحمه: خداوند داد.
ایوب: چند سال ما از آن همه نعمتها بهرهمند شدیم؟
رحمه: هشتاد سال.
ایوب: چند سال است خداوند ما را به این بلا مبتلا نموده است؟
رحمه: هفت سال و چند ماه.
ایوب: «وای بر تو! رعایت عدالت نمیکنی و انصاف را مراعات نخواهی کرد، مگر این که معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشیم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم این کار تو که میخواهی گوسفندی را به نام غیر خدا ذبح کنم و غذای حرام به من بدهی، صد تازیانه به تو خواهم زد، از این پس از من دور شو، تا تو را نبینم».
آری ابلیس میخواست با غذای حرام، ایوب را گمراه کند ولی ایوب این چنین در برابر القائات ابلیس، حرکت انقلابی نمود.
رحمه از ایوب دور شد، وقتی که ایوب خود را تنها یافت و هیچگونه غذا و آب و همدمی در نزد خود ندید به سجده افتاد و گفت: