خوشبختی چیست؟
زمانی از ما سوال می گردد خوشبختی چیست واقعا جوابی برایش نداریم. عالی ترین کنش این هست که تعدادی ثانیه توقف کنیم و از خودمان بپرسیم آیا واقعا خوشحال و خوشبخت هستم؟ آیا حس شادی و خوشحالی می کنم؟ برای جواب دادن به این سوال واجب نیست معنای خوشبختی را بدانیم.
در صورتی که این سوال را از اشخاص مختلفی بپرسید مسلماً جواب های مختلفی نیز دریافت خواهید کرد. حالا سوال اینجاست که آیا واقعا تعریف واحدی برای خوشبختی وجود دارد؟ اصلاً این تعریف چقدر ضرورت دارد؟ تعریف خوشبختی چه موردی می تواند برایتان به ارمغان آورد؟ آدم ها چطور می توانند طعم شیرین خوشبختی را بچشند؟ چطور می توانیم در قرن بیست و یکم خوشبختی را به گونه ای تعریف کنیم که نشان دهنده جهان پر تغییرمان باشد؟
به علت داشته شوید که خوشبختی مقصد نیست. زمانی از اشخاص بخواهید این کلمه را برایتان تعریف کنند بی نهایت هایشان می گویند که خوشبختی روزی هست که با دیگران شریک بوده اند و از آن خوشی برده اند. خوشبختی موردی نیست که در جهان بیرون از وجودتان به دنبالش بگردید. خوشبختی در درون خویش شماست. چالش اینجاست که بی نهایت ها این مبحث را به نیکی فهم نمی کنند و به ادامه ی خوشبختی در جهان بیرون می باشند.
در کنار این بخوانید: کانال های فزونی شادی و نشاط در زندگی
خوشبختی کجاست؟
یکی می گفت من خوشبختی را در کنار کسی می بینم که می تواند شادم کند. این تئوری به نظر عالی می رسد. کل ما در زندگی مان به کسانی احتیاج داریم که کنارمان باشند و شادمان کنند.
خویش ما نیز دوست داریم یکی از این اشخاص باشیم. به همین علت هست که از ترک کردن دوستان مان واهمه داریم، دوست نداریم به دیگران نه بگوییم، نمی خواهیم آنان را ناراحت کنیم. اندیشه می کنم یکی از مورد های مهمی که بر روی خوشبختی ما تالیف می گذارد اندیشه کردن به عقاید دیگران هست. دیگران در زمینه ما چه می گویند؟ نکند از دست ما ناراحت باشند؟ نکند رفتارمان را دوست نداشته باشند؟ نکند روش لباس پوشیدن یا زندگی کردنمان را تصدیق نکنند؟ کل این ها موجب می گردد آدم ها طعم شیرین خوشبختی را نچشند.
کل این ها موجب می گردد شما مورد های زیر را تبدیل دهید:
- جنبش هایتان
- موردی که به بیان می آورید.
- رفتاری که از خودتان نشان می دهید.
- تفکری که در سر دارید.
- اهدافی که می خواهید بدان دست یابید.
- روشی که برای زندگی کردن گزینش می نمایید.
- ضمناً موردی که به طور روزمره به تن می نمایید.
فقط موردی که می تواند ما را از چنین طرز فکری رها سازد این هست که به خودمان اطمینان داشته باشیم و بدانیم دیگران ما را به علت خودمان می خواهند. ضمناً در صورتی که با آنان مختلف باشیم. ضمناً در صورتی که طوری لباس بپوشیم که با آنان مختلف باشیم.
زمانی شادی و خوشحالی خودتان را منوط به راضی بودن دیگران می نمایید غیر از این نمی توانید این حس را در درونتان پرورش دهید.
حالا می بایست ببینید چطور باید چنین شرایطی را به نفع خودتان تبدیل دهید. نخستین قدم برای تبدیل این هست که به خودتان اطمینان داشته شوید. مساحت اطمینان به نفس تان را وارسی نمایید. به منزله ی نمونه باید به دوست یا عزیزتان بگویید که با دیدگاهش نسبت به یک مبحث برگزیده مخالف هستید لکن همچنان به نظراتش عزت می گذارید؟ در صورتی که نه، می بایست خودتان را تبدیل دهید.
برای تبدیل کردن به چه موردی احتیاج دارید؟ همانطور که بی نهایت ها شادی شان را از بیرون می گیرند، اطمینان به نفس شان نیز امکان دارد تحت نتیجه نیروهای بیرونی باشد. به همین علت هست که برای دست یابی به آرامش می بایست سعی نمایید مهارت هایی را در درونتان فراگیری دهید تا بتوانید خوشبختی و اطمینان به نفس تان را حذف نمایید.
زمانی سگ تان می میرد باید خوشحال شوید؟
بی نهایت از ماها در زندگی مان روزهای نامناسب و روزهای درست بسیاری داشته ایم. برداشت نمایید سگی که مکرر دوستش داشته اید را از دست داده اید. ضمناً بعد از گذشت تعدادی ماه باز نیز نمی توانید احساسات تان را کنترل نمایید. حالا سوال اینجاست که بعد از مرگ سگ تان می بایست مکرر زانوی غم بغل بگیرید؟ غیر از این نمی توانید خوشحالی که قبلا داشته اید را تجربه نمایید؟
من در طول سال ها یاد گرفته ام که آدم ها در بدترین شرایط زندگی نیز می توانند حس شادی و خوشبختی کنند.
زمانی یکی از عزیزانمان را از دست می دهیم برای تعدادی ماه نمی توانیم موردی بخوریم، به پیاده روی برویم یا کارهای روزمره مان را به خوبی فرجام دهیم. با این اکنون بعد از گذشت تعدادی ماه مجبور می شویم به شرایط فعلی عادت کنیم و خودمان را با آن وفق بدهیم.
این ما هستیم که تا الان زنده ایم و نفس می کشیم. نمی توانیم با مرگ یک عزیز زندگی را برای مکرر کنار بگذاریم. بله این ایونت برای هر انسانی آزاردهنده و تلخ هست. لکن می بایست صبور باشیم و به ادامه ی خوشحالی و خوشبختی بگردیم. به خودتان بیاموزید زندگی روزهای سخت بسیاری دارد. می بایست تحت هر شرایطی احساسات تان را تبدیل دهید و به روحیه شاد قبلی باز گردید.
بدانید که احساسات و رفتارهای ناموافق می تواند شما را از خوشبختی و خوشی بردن از زندگی دور سازد. به تلخ ترین و سخت ترین روزی که تا به اکنون داشته اید درست اندیشه نمایید. بله این واقعه برایتان خیلی دردناک بوده هست. متاسفم که مجبورتان کردم آن را به دوباره به یاد بیاورید. آن روزهای سخت چقدر برایتان آزاردهنده بوده اند. احتمالاً کسب و کار تان را از دست داده بودید. احتمالاً عزیزتان را در بیمارستان بستری نموده بودید. احتمالاً عالی ترین شخص زندگی تان را از دست داده بودید. بله کل این اتفاقات امکان دارد برای هر فردی در زندگی اش رخ دهد. این شما هستید که می بایست در روزهای سخت زندگی تصمیم بگیرید. سعی نمایید از دردی که دارید دور شوید. به ادامه ی کسب و کار جدید ای بگردید. از عزیزتان پرستاری نمایید و شکرگزار شوید که سالم هستید و باید به او یاری نمایید.
درست اجازه دهید سوال بالا را دوباره بپرسم. بعد از مرگ سگ تان باید خوشحال شوید؟ احتمالاً نه. لکن باید حس شادی و غم را کنار نیز تجربه نمایید. این گزینش بر عهده شماست.
شما هستید که گزینش می نمایید موردی را بپذیرید یا رد نمایید. این شما هستید که تصمیم می گیرید چه فکری را به ذهنتان وارد نمایید. در صورتی که تصمیم بگیرید برای مکرر لحظات آزاردهنده را به علت داشته شوید زندگی تان تلخ می گردد. اجازه دهید یک کانال حل درست برای این شرایط در نظر بگیریم.
در صورتی که نتوانستید در زندگی تان شادی و خوشبختی که مکرر به دنبالش بودید را بیابید از خودتان بپرسید:
- حس مخالفی که در این شرایط دارم چیست؟
- من چه تجربه ای داشته ام که چنین احساسی را در وجودم ساخت نموده هست؟
تحقیقات فرجام شده نشان می دهد با به خاطرسپاری لحظات شاد مغزمان ثانیه غم انگیزی که در آن قرار گرفته را به نیکی فهم نمی کند و همان مواد شیمیایی را از خویش آزاد می سازد که به زمان شادی منتشر می کند.
من شاد و خوشبخت هستم؟
تعدادی زمانی هست یک سوال با اهمیت اندیشه مرا به خویش درگیر نموده هست. آیا من خوشحال و خوشبخت هستم؟ مکرر دوست داشتم بدانم خوشبختی چیست و چه ارمغانی برایم دارد. بعد از تعدادی وقت هشیار شدم که بله من خوشبخت هستم. به ماه ها و سالیان زندگی ام نگاه کردم. من نیز نظیر بی نهایت از شماها روزهای نامناسب بسیاری داشته ام. لکن شمار لحظات نیکی که در کنار عزیزانم گذرانده بودم نیز کم نبود.
با وجود کل آن روزها نامناسب تا الان نیز حس شاد می کنم. چطور این مبحث قابلیت پذیر هست؟ چه درسی می توان از این شرایط گرفت؟ به منزله ی نمونه در برهه ای از زندگی ام دردهای بسیاری را تجربه نموده ام. دردهایی که هیچ کانال فراری برایم برقرار نگذاشته بودند. با این اکنون مکرر به خودم تداعی می کردم که من زنده ام و نفس می کشم. به کنار ساحل می رفتم و تجربیاتم را با دیگران به اشتراک می گذاشتم. به صدای پرنده ها گوش می دادم. سعی می کردم خودم را آرام کنم.
در کنار این بخوانید: چطور ترشح دوپامین را فزونی دهیم؟
محدودیت های زندگی چه درسی به من دادند؟
دختر من تعدادی هفته پیش روز وحشتناکی داشت…
بعد از اینکه این خبر را شنیدم حالم بیشتر درست نبود. برایش متاسف شده بودم. این یک نیروی بیرونی بود که مرا از خوشحالی باز می داشت. لکن می دانید چه موردی خوشحالم می کرد؟ اینکه تا الان زنده بودم و می توانستم دست دخترم را بگیرم و به دردهایش گوش دهم. زمانی از این زاویه به مبحث نگاه کردم حس خوشحالی وجودم را فرا گرفت. زندگی کردن برای دیگران می تواند نیز خوشحالمان کند و نیز ناراحتمان سازد. این ما هستیم که تصمیم می گیریم احساسات مان را چطور خرج کنیم و چطور اجازه دهیم این احساسات بر ما نتیجه بگذارند.
سعی نمایید در زندگی تان با دیگران اتحاد و همدردی نمایید بدون اینکه احساسات تان دستخوش تغییراتی شود.
گاهی از اوقات آدم هایی که ما در زندگی مان دوستشان داریم برای تبدیل حاضر نیستند یا اندیشه می کنند تبدیل در اکنون حاضر قابلیت پذیر نیست. در صورتی که به خودتان اجازه دهید موردی که آنان حس می کنند را تجربه نمایید امکان دارد شما نیز خوشحال و شاد نباشید.
شوهر من مکرر بیرون از خانه هست…
امسال برای من سال خیلی بدی بود. هشیار شدم شوهرم زیادتر اوقاتش را بیرون از خانه می گذراند. دروغ نمی گویم. من نگران او و سلامتش بودم. با این اکنون به خودم تداعی می کردم که این مرد مدام در اکنون مسافرت به سرتاسر دنیا هست تا به اشخاص یاری کند زندگی خوب تر و سالم تری داشته باشند، ابزار شان را تعمیر کنند و زندگی امنی داشته باشند. زمانی با چنین شرایطی مواجه می شوید احتمالاً نتوانید احساسات تان را به خوبی کنترل نمایید لکن باز نیز باید لبخند بزنید و شرایط را به نفع خودتان تبدیل دهید.
چطور می توان احساسات ناموافق را به احساسات سودمند جایگزین کرد؟
در هر بازه ای شما باید مختلف اندیشه نمایید. در کنار این می بایست به علت داشته شوید که آدم ها خیلی مستحکم می باشند و می توانند احساسات شان را کنترل نمایند. آدم ها قدرت خیلی بسیاری برای تبدیل احساسات ناموافق دارند و می توانند این احساسات را به احساسات مثبتی جایگزین کنند. تنها کافیست افکارتان را تبدیل دهید. به این اندیشه نمایید که شما آدم قدرتمندی هستید.
با دیگران تماس داشته شوید.
جهان اطراف ما جهان به نیز متصلی هست. در چنین دنیایی ما می توانیم بدانیم دیگران در ثانیه چه رفتارها و کارهایی فرجام خواهند داد. برای اینکه بتوانید زندگی شادتری داشته شوید می بایست با دیگران در تماس شوید. چالش های احساسی بسیاری در طول سال ها امکان دارد پیش رویتان قرار گیرد لکن کل این چالش ها شما را به خوشبختی و خوشحالی سوق می دهد. جهان در اینترنت نیز امکان های برگزیده خودش را دارد.
برای اینکه در جهان در اینترنت خوشحال شوید مورد های زیر را به علت بسپارید.
۱-گوش نکنید، نگاه نکنید.
در صورتی که فید اشخاص را در جهان در اینترنت وارسی می نمایید از خودتان بپرسید: اینکار چه احساسی در من ساخت می کند؟ در صورتی که اینکار حس نیکی در شما ساخت کرد پس باید در کنار آن شخص بمانید. در صورتی که برقراری تماس با این شخص ناراحت تان می کند عالی ترین کنش این هست که از او دوری نمایید.
کسانی که در مجموعه های زیر قرار می گیرند را از زندگی در اینترنت تان حذف نمایید:
- کسانی که مدام تصویر های پیش و بعد را با دیگران به اشتراک می گذارند.
- کسانی که مدام سلفی های شخصی شان را با دیگران به اشتراک می گذارند.
- کسانی که میلیون ها نقل قول نسبت به ساده بودن زندگی منتشر می کنند.
برای اینکه بتوانید مساحت خوشحالی تان را بهبود ببخشید از چه افرادی باید دوری نمایید؟
این تصمیم گیری ها به خودتان بستگی دارد. این شما هستید که تصمیم می گیرید در کنار چه کسی بمانید و از حضور چه کسی خوشی ببرید. ببینید ارتباطات در اینترنت تان چه تاثیری بر روی رفتارهایتان داشته هست. باید بگویید با دیدن چه تصاویر و ارسال پستی هایی ناراحت می شوید؟ دوست دارید چه تصاویر و ارسال پستی هایی را زیادتر ببینید؟
در کنار این بخوانید: عالی ترین راههای شاد بودن
۲-از ناراحت بودن واهمه نداشته شوید.
زندگی پر از روزهای شادی و غم هست. شما نمی توانید انتظار داشته شوید مکرر روزهای شادی پیش رویتان باشد. درد، ناراحتی، خشم، ترس و حس گناه نباید شما را بترساند. این ها احساسات ناموافق نیستند. می بایست چنین احساساتی را بپذیرید و از آنان برای دست یابی به احساسات خوب تر بهره ببرید. واجب نیست با احساسات تان بجنگید.
۴ قسمت زیر به شما یاری می کند ساده تر از احساسات ناموافق عبور نمایید و احساسات سودمند تری را تجربه کنید:
قدم نخست: ببینید چه احساسی در درونتان دارید!
سعی نکنید احساسات تان را از خودتان مخفی نمایید. زیادتر اشخاص کوشش می کنند به خودشان دروغ بگویند و احساسات ناموافق که دارند را نادیده بگیرند. این کنش شما را از موفقیت کردن باز می دارد و موجب می گردد در همان جایگاهی که هستید برقرار بمانید. چالش وقتی زیادتر می گردد که کسی را برای یاری گرفتن از او نداشته شوید.
همین اتفاق باعث می گردد زیادتر از پیش احساسات تان را مخفی نمایید. پس نخستین قدم ابراز احساسات هست.
قدم دوم: می بایست بفهمید چه احساسی دارید!
با فهم احساساتی که در درونتان دارید باید بدانید چرا چنین احساساتی را تجربه می نمایید:
- چرا چنین ایرادی اتفاق افتاده هست؟
- فاکتوری که شرایط تان را بدتر می کند چیست؟
- چه موارد عاطفی دارید؟
- چه کارهایی فرجام می دهید؟
در قدم دوم می بایست احساساتی که دارید را فهم نمایید. اینکار به شما یاری می کند برای رفتن به قدم بعدی حاضر تر شوید.
قدم سوم: احساسات تان را بپذیرید!
در این قسمت می بایست احساساتی که با آنان دست و پنجه نرم می نمایید را بپذیرید. ببینید چه موردی بر روی شادی هایتان نتیجه گذاشته هست. اینکار به شما یاری می کند برای کنار قرار دادن این احساسات تند تر از پیش عمل نمایید.
قدم چهارم: خویش را از این احساسات دور نمایید!
بعد از اینکه سه قدم قبلی را فرجام دادید ساده تر باید از احساسات تان دست بردارید. به حرکت کردن باقی مطلب دهید. از ۴ گامی که در بالا بدان اشاره کردیم برای خلاص شدن از شر احساسات ناموافق استفاده ببرید. بی نهایت وقت ها امکان دارد اتفاقاتی در گذشته روی داده باشد و این اتفاقات نتیجه بسیاری بر روی جنبش ها و نتایج تان داشته باشد. لکن به علت داشته شوید که ناراحتی و غمگین بودن برای گذشته ایرادی را حل نمی کند. این شما هستید که می بایست همانند یک کودک خودتان را از گذشته دور نمایید و در ثانیه ای که هستید زندگی نمایید.
به یاد داشته شوید که هیچ حس ناموافق دائمی نیست و قرار نیست تا انتها عمر کنار شما باشد. باید از شر این احساسات ناموافق خلاص شوید. هیچ موردی بدتر از داشتن احساسات ناموافق نیست. سعی نمایید خودتان را از این احساسات دور نمایید. درد قسمتی از خوشحالی هست.
کل احساساتی که دارید را در نظر بگیرید و از خودتان بپرسید: می توانم این احساسات را به احساسات مثبتی جایگزین کنم؟
در کنار این بخوانید: چطور گذشته را فراموش کنیم؟
تعریف خوشبختی:
در صورتی که به تعریف دیگران از خوشبختی و خوشحالی دقت نمایید هشیار می شوید که هر کدام از آدم ها تعبیر برگزیده خودشان را از خوشحالی و خوشبختی دارند.
این شما هستید که می بایست تعریف خوشبختی را برای خودتان تعریف نمایید، برای دست یابی به آن کوشش نمایید و آن را تا جایی که باید حفظ نمایید.
من جایی که دوست دارم زندگی می کنم، با کسانی که دوستشان دارم زندگی می کنم، کاری که دوست دارم را فرجام می دهم و زندگی شخصی و اجتماعی ام را بر روی نکاتی خرج می کنم که موجب خوشحالی و شادی ام می گردد. مکرر در مقایسه با زندگی و فردی که هستم شکرگزار بوده ام. تعریف من از خوشبختی همین هست. در صورتی که موردی درست پیش نرفت، باز نیز کوشش می کنم عالی ترین کنش را فرجام دهم. در صورتی که موردی را از دست دادم باز نیز در مقایسه با آنچه که دارم و آنچه که بعدا خواهم داشت شکرگزاری می کنم.
پس همین حالا دست به کنش شوید. تعریف خودتان را از خوشحالی و خوشبختی بنویسید. ببینید چطور باید به چنین شرایطی دست پیدا نمایید. دو سال پیش من در خانه ای زندگی می کردم که هفت اتاق داشت. حالا در خانه ای زندگی می کنم که ۱۷ اتاق دارد. آیا شادتر شده ام؟ نه. من تنها فضای زیادتری در خانه ام دارم. لکن این مبحث الزاما به معنای شادی برای من نیست.
مساله با اهمیت اینجاست که تعریف خوشحالی برای من شی درونی هست لکن بی نهایت ها نیز می باشند که نظیر من اندیشه نمی کنند. تعریف هر کس از خوشبختی مختلف هست. من ضمناً در تاریک ترین روزهای زندگی ام نیز می توانستم سودمند اندیش باشم. تا به اکنون هویج خورده اید؟ در صورتی که نه امتحانش نمایید. احتمالاً این مبحث برایتان عجیب باشد. زمانی هویج یا سیب می خورید به چه اندیشه می نمایید؟ تا به اکنون به این مبحث اندیشه نموده اید که ضمناً باید از خوردن هویج نیز خوشی ببرید؟ شوخی نمی کنم. ضمناً همین احساسات آسان نیز می تواند اکنون و هوایتان را خوب تر کند.
زمانی به دنبال خانواده ام پشت میز نشسته ام و با آنان غذا می خورم نسبت به میزان انرژی که هویج برایم دارد اندیشه می کنم.
یک دانه آسان زیر خاک مخفی می گردد، آبیاری می شود، با نور خورشید تغذیه می گردد و در پایان به یک هویج زیبا جایگزین می گردد. ببینید برای ساخت یک هویج آسان چقدر انرژی خرج می گردد؟ تعدادی شخص در ساخت این هویج نقش داشته اند و برای به بار نشستن اش کوشش نموده اند؟ زمانی موردی می خورید و به جریان رشدش اندیشه می نمایید به جادوی زندگی نیز پی می برید. جادوی حقیقی زندگی فقط نصیب افرادی می گردد که می توانند آن را به خوبی حس کنند.
در کنار این بخوانید: روانشناسی سودمند گرا
توهم کنترل
کنترل توهمی زیاد نیست و هر چقدر زیادتر بخواهید بر شرایط زندگی تان کنترل داشته شوید کمتر شاد خواهید بود. کسانی که برای شاد بودن به ادامه ی فاکتورهای بیرونی می باشند کمتر پیروز به پیدا کردن آن و حفظ کردنش می شوند. در صورتی که اجابت نمایید که کنترل بسیاری بر روی شرایط جانور ندارید باید مساحت خوشحالی تان را نیز زیادتر نمایید.
بی نهایت ها می باشند که کوشش می کنند هر موردی که در زندگی شان رخ خواهد داد را فهم کنند و از پیش در مقایسه با آن اطلاع داشته باشند. همین طرز اندیشه موجب ساخت استرس در وجودشان می گردد، خسته شان می کند و خوشحالی شان را نابود می سازد. هر جایی که می روید می بایست خوشحالی و خوشبختی را احساس نمایید. به علت داشته شوید که باید برای خودتان زندگی شادی بسازید. پس چرا اخیراً را با احساسات نامناسب و ناراحت کننده به هدر می دهید؟
در دور و برتان چه چیزهایی وجود دارد که می تواند شادتان سازد؟ چطور باید زیادتر از پیش خودتان را شادتر نمایید؟
هر روز یک کاغذ یادداشت بردارید و چیزهایی که دوست دارید را روی آن بنویسید. بعد از تعدادی وقت هشیار می شوید نکاتی که روی این کاغذ مقاله اید برایتان رخ داده هست. هرچقدر سودمند اندیش شوید و سودمند تر بنویسید اتفاق سودمند تری نیز برایتان رخ خواهد داد.
خبر نامناسب نسبت به آدم شاد بودن
تعدادی وقت پیش بود که هشیار شدم من مکرر آدم شادی هستم. در این شرایط بود که متوقف شدم و از خودم پرسیدم نکند این کل شادی معایبی نیز برایم داشته باشد. اجازه دهید این مبحث را با جزییات زیادتری با نیز وارسی کنیم.
سوء استفاده از شادی تان
من آدم سودمند اندیشی هستم و اندیشه می کنم مکرر قرار هست اتفاق بی نظیری برایم رخ دهد. مکرر هر کسی را که در زندگی ام می بینم دوست دارم و از او الهام می گیرد. با این اکنون می بایست به خودم یاد می دادم که موقعیت ها را تجزیه و آنالیز کنم، جنبش های اشخاص و خودشان را وارسی نمایم. چنین دیدگاهی از من و کسب و کارم محافظت نموده هست.
وفاداری بی آخر
زمانی بیشتر از مقدار به موردی خوش بین هستید وفاداری کاملی نیز به او دارید. در طول این سال ها یاد گرفتم که وفادار بودن می بایست از عاشق بودن مختلف باشد. عشق می بایست بی قید و شرط باشد لکن وفاداری می بایست به آرامی ساخته گردد و در مقایسه با کسانی باشد که واقعا لایقش می باشند.
آسیب دیدن
زمانی به کل اندیشه می نمایید و کوشش دارید از کل آدم های روی زمین مراقبت نمایید امکان دارد خودتان را در معرض آسیب های مختلفی قرار دهید. محتاط شوید. سعی نمایید آدم نیکی شوید لکن امنیت خودتان را نیز در زندگی مد نظر بگیرید. خوشی بردن از زندگی به خوشحالی و خوشبختی منتهی می گردد لکن به علت داشته شوید که خویش خوشبختی نیست.
متخصصان بر این باورند که خوشبختی دو صورت دارد: نسبی و مطلق.
خوشبختی نسبی لذتی هست که از داشتن دلبستگی به وجود می آید. حالا این دلبستگی می تواند به یک شخص، محل، شیء یا توانایی و ایده باشد. موردی که ما در اختیارش داریم.
در مساوی خوشبختی مطلق خوشبختی هست که مستقل از دلبستگی ها رخ می دهد. نوعی خوشبختی که از داشتن یک شی برگزیده ناشی نمی گردد بلکه از فهم ما در مقایسه با جهان اطرافمان نتیجه می شود.
خوشبختی نسبی همان موردی هست که ما زیادترین وقمان را برای دست یابی به آن خرج می کنیم. خوشبختی مطلق سخت تر هست، هنگام و انرژی زیادتری می طلبد لکن فناناپذیر هست.
در کنار این بخوانید: شادی حقیقی چیست و چطور به آن برسیم؟
سخن آخرین
کل ما بی نهایت درست می دانیم که خوشبختی برای هر فردی معنای متفاوتی دارد. موردی که برای من به معنای خوشبختی هست امکان دارد برای شما چنین معنایی نداشته باشد.
مساله با اهمیت این هست که آدم ها می توانند از هر فرصتی برای ساخت خوشبختی استفاده کنند. مورد های خیلی بسیاری در زندگی می باشد که می تواند بر روی مساحت خوشبختی آدم ها تالیف بگذارد. این شما هستید که تصمیم می گیرید چطور اندیشه نمایید و چه معنایی به خوشبختی بدهید. به علت داشته شوید که خوشبختی مقصد نیست. مسیری از زندگی هست که می تواند دست یابی به اهدافتان را آسان تر سازد.